در حیاط خانه زیر نور آفتاب نشسته ام یک تشک ابری کوچک زیر پایم آفتاب در چشمانم و مرغ ها در اطرافم می چرخند. آن موسیقی که چند روز پیش برایم فرستاده ای در حال پخش است و باد خنکی در حال وزیدن و لیوانی دمنوش آویشن و به لیمو و کمی بهارنارنج در کنارم و چند دانه قند روی کتاب تافل گذاشته ام . 

آرتا آرتا آرتا آرتا. دوست دارم شب و روز در کنار تو باشم و تو را نگاه کنم و تو را بپرستم ولی می ترسم از خیانت های سرنوشت ؛ مرا ترسانده اند.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

رمان بوک | رمان | دانلود رمان جدید بسته های آموزشی هوشمند آی باکس (نمایندگی کنگاور) شاید فردا... sadeghisina988 دبستان شهید کلانتری مارکده کفسابی ماندگار مجله دلتا مهندس هاشمی دانلود آهنگ های امیرعباس گلاب الانزاپین