سیگار بکشم ؟ نه

قهوه بخورم ؟ آره

خودمو بکشم ؟ نه

حرف نزدم الکی و الکی خودمو دخالت ندادم

الان دیگه الکیم و دیگه کاری نیست

فردا  میرم کلی کتاب اجاره میکنم و همون اطراف یه قهوه میخورم و پول آبهویج رو حساب میکنم و پیاده میام خونه. کتابارو میخونم  و چنتا لیوان آب می خورم .

بعد دیگه کاری واسه انجام ندارم ولی بهتره تا شب طولش بدم. پس یکم در مورد کتابا میشینم فکر میکنم و شاید الکی چنتا نفرت تو دلم کاشتم و  تا شب بهشون فکر کردم . امروز توی مسیر یه تصادف شد و ما اولین نفرات بودیم که بهشون رسیدیم . با اینکه دلم اصلا نمی لرزید وقتی دیدم کاری از دستم برنمیاد بعد از جابجا کردن یکی از ماشینا تا در اون یکی ماشین باز بشه و یه خانم میانسال رو از ماشین پیاده کنیم از اونجا دور شدم . یکی از همین شبا با همین دل سنگم تیغ رو  روی رگ مچ دست چپم میگذارم و فشار میدهم و بعد می کشم تا یک ضرب آن را قطع کنم و این اشتباه را که با دل لرزون چندبار تیغ رو بکشم و کم کم رگ رو بزنم رو مرتکب نمیشم.

رضایت درونی ام اینگونه هم بدست نمی آید. خیلیا رو باید میزدم خیلیا رو باید رها می کردم ولی باز مصلحت طلبی مرا به گوشه ی اتاق تنگ نمناک پر از بی فکری ام کشانده . باز پوستم میخواهد رهایم کند و دیگر مغزم گول نمیخورد و از من نا امید شده . 

مسلم درون قبر قلبت بمیییییر

بمیر که لحظه ای حتی نتوانستی و غیرت نداشتی 

بمیر که قلبت پر شده از منی حاصل از خود یی سگ ها و سر و صورتت پر از گوه کلاغان اطرافت.

بمیر و برو


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

ازن زن نرخ ارز دیجیتال خرید و فروش ملک در منطقه ۲۲ معرفی جاذبه های گردشگری ایران و جهان لافکادیو پایگاه اطلاع رسانی استاد شيخ علي زند قزويني صدای سکوت املاک جهان فروش محصولات روشنایی